×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خیلی زود دیر می شود....

خیلی زود دیر میشود....

× برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی.... آغاز اصالت خوب همین است.... نخواهی چیزی باشی که نیستی.... (لودویگ ویتگنشتاین)
×

آدرس وبلاگ من

w.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ali1130

شاهین چنگیزخان مغول

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیر و کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید. اما با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند. بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جلویش جاری بود.
خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پر شدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت. چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پرش کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت.
چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه شاهین را شکافت.
جریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند: ?یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست?  و بر بال دیگرش نوشتند: ?هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.?

دوشنبه 18 خرداد 1394 - 9:15:59 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://kalej.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 23 خرداد 1394   12:34:16 PM

Likes 1

 قال الصادق(ع): «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَة»...
با اینکه همه می دانیم و بارها خوانده ایم که احترام مؤمن از احترام کعبه بزرگتر است و حتی سوء ظن به او روا نیست، اما براحتی دست به تهمت می زنیم و براحتی آبروی افراد را می بریم درحالی که می دانیم گناه کبیره است و انسان را قطعا درآتش جهنم خواهد انداخت...

http://kalej.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 20 خرداد 1394   12:49:56 PM

Likes 2

 خداوند زیباست ،زیبا می افریند ،زیبا می بیند وزیبایی را دوست دارد 
♥•٠·
زندگی"باغی"است
که باعشق"باقی"است
"مشغول دل"باش
نه"دل مشغول"
بیشتر"غصه های ما"
از"قصه های خیالی ماست"
پس بدان اگر"فرهاد"باشی
همه چیز"شیرین"است

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 20 خرداد 1394   11:25:28 AM

Likes 2

 لبخند خدا...

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 20 خرداد 1394   11:24:22 AM

Likes 2

 (gol)  (gol)  (gol)  (gol)  (gol)

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 20 خرداد 1394   11:19:30 AM

Likes 2

 در رسیدن به آنچه که امید نداری
امیدوارتر باش تا به آنچه که امید داری

زیرا موسی (ع) رفت که مقداری

در رسیدن به آنچه که امید نداری
امیدوارتر باش تا به آنچه که امید داری
زیرا موسی (ع) رفت که مقداری آتش بیاورد
....
اما وقتی که برگشت ،
پیامبری مُرسل بود

http://mhkh1972.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 20 خرداد 1394   11:17:54 AM

Likes 3

 

http://kalej.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 19 خرداد 1394   6:52:57 PM

Likes 1

 

http://kalej.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 19 خرداد 1394   6:51:29 PM

Likes 1

 امام علی (ع)

لا تَفرِحَنَّ بِسَقطَةِ غَیرِكَ لا تَدری ما یُحدِثُ بِكَ الزَّمانُ ؛

از زمین خوردن كسى شاد مشو ، كه نمى دانى گردش روزگار
براى تو چه در آستین دارد.

http://kalej.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 19 خرداد 1394   6:41:31 PM

Likes 1

 

http://faryade-so0oko0otamblogfa.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 19 خرداد 1394   12:38:01 PM

Likes 2

 

ارسال پيام

دوشنبه 18 خرداد 1394   7:23:34 PM

Likes 2

 عالیست

http://mhkh1972.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 18 خرداد 1394   9:31:45 AM

Likes 4

آخرین مطالب


فقر و تنگ دستی....


لحظه دیدار


شیطان خود را بازنشسته کرد


دو ریالی صلواتی


همانی هستی که همه می‌گویند؟


حکایت.....


تفاوت عشق و ازدواج


درس آرتور اش


طوطی و حضرت سلیمان


زن نق نقو


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

83513 بازدید

14 بازدید امروز

188 بازدید دیروز

1973 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements